این همدلیهای آشکار…
سیروس الوند (اهدا کننده): میتوانم حرف بزنم؟… خیلی خوشحالم که هنوز بعضی از دوستانم مثل گردانندگان نشریه دنیای تصویر در چنین شرایطی که متولیان سینما، سینما را شوخی گرفتهاند و اصلاً به فکر مشکل اصلی سینمای ما یعنی نداشتن سالن سینما نیستند، علی معلم و یارانش به سینما جدی نگاه میکنند.
کامبوزیا پرتوی (برنده): سلام. اول باید ازآقای صدرعاملی تشکر کنم که این فرصت را پیش آورد تا یک دنیا و یک کار جدید را تجربه کنم. دوم باید از اهل قلم تشکر کنم که فرصتی را فراهم کرد تا اینجا جلوی بزرگانم، تعظیم کنم.
علی معلم: شاید الان دیگر جایزه برای آقای صدرعاملی زیاد جالب نباشد. چون در این مدت جایزههای زیادی برای فیلم زیبای من، ترانه… دریافت کرده و خوشبختانه فیلمش با موفقیت مردمی هم روبهرو بوده…
رسول صدرعاملی (برنده): خیلی ممنون. واقعیت این است که این جایزه برای من بسیار عزیز است. من برای اولین بار است که در مراسم جشن دنیای تصویر حاضر میشوم. دو سال است که هر دفعه میخواهم بیایم، مشکلی پیش میآید. ولی امواج مثبتی که در این فضا هست، در کمتر مراسمی از این دست شاهدیم. به نظر من همدلی، همراهی و دوستیها خیلی آشکارتر است و فکر میکنم شما هم همین حس را دارید… در واقع فیلم من، ترانه… تجربه بسیار خوبی بود که موفقیت عمده آن به خاطر تلاشهای بیوقفه آقای پرتوی اتفاق افتاد. از ایشان بسیار سپاسگزارم. همچنین از آقای معلم و دوستان عزیز نویسنده و منتقدم در مجله دنیای تصویر.
جایزه یک عمر فعالیت نوشتاری در عرصه نقد و مطبوعات سینمایی
سیروس الوند (در انتهای بخش جایزه فیلمنامه): من پیشنهاد میکنم آقای معلم کمتر حرف بزنند تا ما صدای خانم کرامتی را بیشتر بشنویم!
علی معلم: بفرمایید… هنوز دو دقیقه نگذشته بود که خانم کرامتی ساکت مانده بود!
مهتاب کرامتی: من بیتقصیرم! آقای الوند لطف دارند…
علی معلم: خب، خانم… حالا بفرمایید برندههای بعدی را اعلام کنید. من دیگر حرف نمیزنم…
مهتاب کرامتی: اتفاقاً در این بخش، من هم حرف نمیزنم… این بخش مربوط به دو جایزه ویژه عمر است که دوستان میآیند و برندگان را معرفی میکنند.
امیر پوریا (اهدا کننده): سلام به همگی. این بخش مراسم ما از دو جهت، حائز اهمیت و استثنایی است: اولاً در هیچ جای ایران چنین چیزی سابقه نداشته و در کمتر جایی از دنیا هم جایزه مشابهی وجود دارد. ولی چند سالی است که در مراسم دنیای تصویر، شاهد این جایزه یک عمر فعالیت نوشتاری هستیم. ثانیاً این جایزه از یک جهت ممکن است کمتر از بقیه جوایز، توجه حضار را به خودش جلب کند. چون دوستان در این قبیل مراسم معمولاً منتظر دیدن ستارهها و عوامل سینما و جایزه بردن آنها هستند. ولی فکر میکنم اگر سینما فقط شغلمان نباشد و علاقمند جدی مباحث سینمایی هم باشیم، این جایزه برایمان از اهمیت ویژهای برخوردار خواهد بود. و اگر این گونه باشیم، کسی را که امشب به عنوان برنده این تندیس حافظ معرفی میکنیم، خیلی خوب میشناسیم. من برای این که درباره ایشان حرف بزنم، اول میخواهم از خودم یک سئوال بکنم: آیا برای دوست داشتن نوشتههای یک منتقد، آیا حتماً لازم است با او همسلیقه باشیم؟ یعنی اگر ما نقد کسی را ستایش بکنیم که نظرش با نظر ما یکی باشد، کار بزرگی کردهایم؟ یا برعکس، اگر او مطلبی درباره فیلم یا نوعی از سینما بنویسد که با سلیقه و علاقه من همخوانی نداشته باشد، اما برایم متقاعد کننده باشد، او کار بسیار مهمی انجام داده؟
ما نمیتوانیم درباره پدیده نوستالژی در سینما حرف بزنیم و از نوشتههای او یاد نکنیم… نمیتوانیم از دورانی به نام موج نوی سینمای ایران در نیمه اول دهه پنجاه صحبت کنیم و به یاد بسیاری از نوشتههای او نیفتیم…. نمیتوانیم الگوهای سینمای اجتماعی را ۱۰ سال دیگر، ۲۵ سال دیگر یا حتی ۵۰ سال دیگر بررسی کنیم و از گفتگوها، سخنرانیها یا مقالات او چیزی را نقل نکنیم.
در زمانهای که تغییر دیدگاه و تغییر حرفهای امروز تا فردا، حتی مایه مباهات آدمهای به اصطلاح مدرن جامعه ماست، پایداری او بر سر نظراتش متا›سفانه نه تنها مایه خوشنامیاش نشده، بلکه برایش حرف و حدیث به دنبال داشته. یادتان میآید وقتی قرار بود او یکی از اعضای هیا›ت داوران یکی از دورههای اخیر جشنواره فجر باشد، از مسئولان مستقیم یا سیاستگزاران غیرمستقیم، همه میگفتند امسال کیمیایی در جشنواره فیلم ندارد، بگذارید او داور باشد؛ و هیچ کس به این نکته توجه نکرد که علاقه او به سینمای کیمیایی از خود فیلمهای کیمیایی شروع نشده. بلکه مثلاً از زمانی آغاز شده که پدر مرحومش که امشب فقط چند روزی از شب هفتاش میگذرد او را در کودکی به دیدن فیلمهای وسترن میبرد و او بعدها مشابه همان اصالت و همان مرگ آگاهی قهرمانان وسترنهای ضداسطورهای دهه شصت را مثلاً در فیلم قیصر دید و تا امروز پای آن نوع نگرش ایستاده است، چه ما خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید.
من فکر میکنم که او حتی در مسند قضاوت و در حیطه شغلی هم از علایق سینماییاش، تا›ثیر مثبت میگیرد. من همیشه او را، منتقدی را که امشب از او تجلیل میکنیم، در مسند قضاوت تجسم میکنم و میبینم همان طور که در مورد شخصیتهای فیلمها به پدیده عدالت اجتماعی از زاویه شرایط اجتماعی، روانشناختی یا تربیتی نگاه میکند، در مورد متهمین هم چنین نگاهی دارد…
ما اگر امشب این رسم متداول جوایز یک عمر فعالیت هنری را به هم میزنیم و از کسی تقدیر میکنیم که در ثلث یا ربع انتهایی دوران فعالیتاش نیست، اصرار ما به این دلیل است که میخواهیم به ایستادن بر سر دیدگاهها را قدر نهیم…
آنهایی که پیگیر مطالعات جدی سینماییاند، حتماً منظور مرا فهمیدهاند… پس لطفاً با من، همصدا شوند و نام او را بازگو کنند: دوستان عزیز، آقای جواد طوسی.
جواد طوسی (برنده): به نام حق و با سلام خدمت عزیزان. وقتی از یک عمر فعالیت حرف میزنند، آدم خواه یا ناخواه حس میکند که به آخر خط رسیده و بوی الرحمانش بلند شده. در صورتی که حقیر فقط شکل و شمایل، ریش سفیدی را دارم و برای رسیدن به آخر این خط، فکر کنم هنوز زمان داشته باشم؛ به خصوص برای این که از دوستان جدید و مستعد این زمانه جا نمانم. به هر حال، به قول آن تصنیف قدیمی، حالا حالاها آرزو دارم.
از طرفی نمیخواهم نظر لطف عزیزان، وادارم کند که از یکسری واژههای تعارفی و زورخانهای استفاده کنم. ولی باید بگویم که خودم را در حد این جایزه نمیدانم. چون هستند عزیزانی که از لحاظ سبک و پیشکسوت بودن و صاحبنامی، به مراتب از من جلوترند… اجازه میخواهم از منتقدان عزیزی چون پرویز دوایی، کیومرث وجدانی، شمیم بهار، جمشید اکرمی، جمشید ارجمند، پرویز نوری، جهانبخش نورایی، خسرو دهقان، مسعود فراستی، هوشنگ گلمکانی، امید روحانی و آن همنسلانی که با من شروع به کار کردند، نام ببرم و جایزهام را به نمایندگی از آنها دریافت کنم… راستی، امشب شب جمعه است، شب اموات. و چه جایی بهتر از اینجا برای خلوت کردن با پدر تازه از دسترفتهای که من را به دنیای سینما و رویاهای پایانناپذیرش راه داد.
جایزه یک عمر فعالیت هنری در سینما، تئاتر و تلویزیون
دروغگویی که چشمانش راست میگویند
داریوش ارجمند (اهدا کننده): بسما… الرحمن الرحیم. سلام عرض میکنم خدمت اهالی سینما که در این جشن حاضرند. جشنی که متعلق به خانواده اهالی قلم سینماست و به همت علی معلم هر ساله برگزار میشود و این ششمین مراسم آن است. حضور در جشنی که مطبوعات برپا کنندهاش باشد، به خصوص در شرایط فعلی کشور ما، نعمت بزرگی است که مردی اینچنین همت کند و در مقابل جشنوارههایی که به هر حال همه ما کم و بیش میشناسیم و حضور داشتهایم و شرایطش را میدانیم، فقط با همت خودش جشن برگزار کند و مهمتر از آن، این که به کسانی جایزه یک عمر فعالیت بدهد که واقعاً فعالیت هنری کردهاند؛ نه به شکلی که آقای طوسی گفتند، کار طولی کرده باشند. برای این که من فکر میکنم هنرمندان در عرض زندگی، زندگی میکنند؛ نه در طول آن. ممکن است زندگی سه ساله یک هنرمند به زندگی ۱۲۰ ساله بسیاری از آدمهایی که دستانشان همچنان لطیف مانده، بیارزد…
«آیا دروغگویی را دیدهاید هیچ گاه که چنان چون من، در لحظات دیوانگی و رهایی، چشمانش چنین راست بگوید؟» خانمها و آقایان، استاد مهدی فتحی.
مهرگان فتحی، دختر فتحی میآیند که از طرف ایشان جوایز را بگیرند…
جملهای را که گفتم، جملهای است که متعلق به خود آقای فتحی است و من نقلش کردم، چون فکر میکنم بیش از همه بازیگران با ایشان همبازی بودهام. سه فیلم و بیش از سه سریال تلویزیونی… اما چون آقای پسیانی هم اینجا حضور دارند، دوست دارم خاطرهای از زمان بازیمان در فیلم کشتی آنجلیکا برایتان تعریف کنم که تا حدی فضای سینمای ایران را هم آشکار میکند: در موشکباران تهران، آتیلا پسیانی چون شنیده بود به خانه مادرش زندهیاد جمیله شیخی موشک اصابت کرده، ناچار شد به تهران بازگردد. وقتی دوباره برگشت سرکار، برای ما چیزی تعریف کرد. به من گفت داریوش، در تهران شایع شده که یک عده دست و پای تو را میگیرند و به زور سر صحنه میآورند و عدهای دیگر هم همین کار را با مهدی فتحی میکنند و شما را مثل خروس رها میکنند جلوی دوربین و آقای بزرگنیا هم دعوایتان را کارگردانی میکند. یعنی میگفتند شما دو نفر تا این حد با هم بد هستید و به خصوص تو، چشم نداری او را ببینی. در حالی که آنها چنین حرفهایی میزدند، ما سر صحنه با هم از خنده غش و ریسه میرفتیم و خوشترین روزگارمان را سپری میکردیم. حافظ میگوید:
«راز درون پرده ز رندان مست پرس کاین حال نیست زاهد عالی مقام را.»
علی معلم: متاسفانه آقای فتحی به خاطر بیماری سختی که گرفتار شدن کرده بود، اوایل هفته ناچار به عمل اجرا میشدند و همین پریروز از بیمارستان مرخص شدند. خوشبختانه عملشان موفق بوده، اما برایشان خیلی سخت بود که امشب در این مراسم حاضر شوند. دوستان ما همین چند ساعت پیش، تصاویری از ایشان گرفتند. و استاد فتحی پیام صمیمانهای برای جشن ما دادند…
مهدی فتحی (برنده در تصاویر ضبط شده): امروز بعدازظهر متوجه شدم که متا›سفانه نمیتوانم در مراسم باشکوه و هنرمندانهای که دنیای تصویر برگزار میکند، شرکت کنم. چون دو شبی است که از بیمارستان مرخص شدهام و دیدم که نمیتوانم با این وضعیت در جشن حضور داشته باشم. با خواهش از دوستان، بنا شد که نیایم و آنها گفتند که بالاخره یک نفر باید بیاید و جوایز را از طرف شما بگیرند. قرار شد دخترم مهرگان که او هم به تازگی وارد فعالیت نمایشگری شده، بیاید…
مهرگان فتحی (دختر مهدی فتحی): فقط تشکر میکنم و عذرخواهی از این که پدر نتوانستند بیایند.
بهترین بازیگر مرد (دو جایزه)
در آغاز این بخش، مجریان مراسم اشاره میکنند که معمولاً حضار برای بخشهای انتهایی مراسم یعنی جوایز مهمی چون بازیگران زن ومرد (جمعاً چهار برگزیده از بین ۱۰ کاندیدا)، کارگردانی و بهترین فیلم، هیجان و اشتیاق بیشتری دارند و این کاملاً طبیعی است. سپس معلم میگوید: «خواهش میکنم یکی از بازیگران خوب سینما و یکی از کارگردانها و بازیگران مطرح تئاتر یعنی آقای آتیلا پسیانی تشریف بیاورند.» آتیلا پسیانی، به سرعت روی صحنه میرود و بعد از صحبتی کوتاه، کاندیداها را معرفی میکند.
نامزدهای دریافت تندیس حافظ بهترین بازیگر مرد در ششمین جشن سینمایی دنیای تصویر
۱- عزتاله انتظامی (خانهای روی آب)
۲- پرویز پرستویی (عزیزم، من کوک نیستم)
۳- حمید جبلی (دختر شیرینیفروش)
۴- خسرو شکیبایی (کاغذ بیخط)
۵- سروش صحت (نان و عشق و موتور ۱۰۰۰)
۶- حمید فرخنژاد (ارتفاع پست)
۷- محمد کاسبی (عزیزم، من کوک نیستم)
۸- رضا کیانیان (خانهای روی آب)
۹- جمشید مشایخی (خانهای روی آب)
۱۰- جمشید هاشمپور (سفر به فردا)
و پسیانی نام نخستین برنده را این گونه میخواند: «خسرو شکیبایی عزیز برای کاغذ بیخط».
نگاه به استادان، نگاه به رفقا
آتیلا پسیانی (اهدا کننده): با سلام به همه… خیلی خوشحالم از این که این خانواده نه چندان کوچک، دوباره دور هم جمع شدهاند.
خسرو شکیبایی (برنده): سلام، واقعاً من اصلاً انتظار نداشتم. به من میگویند حرف بزن، من حرفی ندارم. خوش گذشت، جایزه هم که بهم دادند، دیگر چه بگویم؟!… من از این تندیس، یکی دیگر هم توی خانه داشتم، تنها بود… در هر حال من از هیا›ت داوران متشکرم. این برای من افتخار بزرگی است که از شماها جایزه بگیرم… حالا یک نکته دیگر هم بگویم. گذشته از این جایزه و معنای این جایزه، از این که اینجا ایستادهام، دارم یک دستمزد بزرگ دیگر هم میگیرم: دارم به اساتید و رفقای خوب خودم نگاه میکنم و این موفقیت بسیار بزرگی است. جناب مشایخی، آقای صبا، آقای شکیبایی، آقای بنفشهخواه، استاد نصرت کریمی، کوچک همهتان هستم. پدر انتظامی، آقای ارجمند، کوچک شما هستم. آقای فرمانآرا… خیلی دلم میخواهد حرف بزنم، ولی دیگر بس است…
با پای پیاده، از راهآهن تا یوسفآباد
علی معلم: دومین جایزه بازیگر مرد را خانمی اهدا میکنند که در اینجا حضور دارند و بازیگر بسیار فهیم و دوستداشتنیای هستند و اصلاً خودشان بازیگرساز هستند… بله، خانم گلاب آدینه.
گلاب آدینه (اهدا کننده): سلام عرض میکنم خدمت همگی… خیلی ممنونم از این که مرا به روی صحنه دعوت کردید… دومین تندیس حافظ بهترین بازیگر مرد متعلق است به آقای… پرویز پرستویی.
پرویز پرستویی (برنده): خیلی ممنون… سلام عرض میکنم خدمت همه اساتید و پیشکسوتان، از استاد انتظامی و نصرت کریمی تا کوچکتر و بزرگتری که در این مجلس هستند و من از آنها درس گرفتهام… آن چه امشب مرا بیش از همه خوشحال کرد، بزرگداشت آقای مهدی فتحی بود. دستتان درد نکند، آقای معلم، دوستان اهل قلم و کسانی که باعث و بانی این مراسم بودید… من دوست داشتم مهرگان فتحی در این مجلس نبود، چون از زمانی که به دنیا آمد، میشناسمش. او هم مرا خوب میشناسد. من زمانی را به خاطر میآورم که از میدان راهآهن تا دو راهی یوسفآباد را پیاده میآمدم تا در واحد نمایش کار کنیم. تمام عشق و علاقهمان این بود که آقای فتحی را ببینیم و به او سلام بدهیم و او جواب بدهد و ما کیف کنیم… اما الان میفهمیم که عاقبت هنر و هنرمندی در این مملکت چیست. من به عنوان کوچکترین عضو خانواده هنر، امیدوارم شرایطی فراهم شود تا شاهد آن نباشم که در مطبوعاتمان بنویسند هنرمندی به خاطر عدم پرداخت مخارج بیمارستان، همچنان در بیمارستان بستری است و ترخیص نمیشود. امیدوارم شرایطی پیش بیاید که هیچ هنرمندی به خاطر شرایط پرداخت هزینه، جایی گیر نکند… قربان همگی بروم.
بهترین بازیگر زن (دو جایزه)
مهتاب کرامتی در ابتدای این قسمت، به علی معلم میگوید که این بار دیگر خودش میخواهد هنرمندی از بین حاضرین را برای اهدای جایزه، دعوت کند و سپس از نیکی کریمی میخواهد که روی صحنه برود. علی معلم نیز همزمان با حرکت او به طرف سن، یادآوری میکند که «خانم نیکی کریمی تا به حال ۳ بار برنده تندیس حافظ شدهاند و رکوردار این جایزه هستند.» کریمی هم روی صحنه میآید و نام نامزدهای بازیگری را میخواند.
نامزدهای دریافت تندیس حافظ بهترین بازیگر زن در ششمین جشن سینمایی دنیای تصویر
۱- هانیه توسلی (اثیری)
۲- هدیه تهرانی (کاغذ بیخط)
۳- رویا تیموریان (زندان زنان)
۴- لیلا حاتمی (ارتفاع پست)
۵- گوهر خیراندیش (ارتفاع پست)
۶- بهاره رهنما (نان و عشق و موتور ۱۰۰۰)
۷- کتایون ریاحی (شام آخر)
۸- ترانه علیدوستی (من، ترانه پانزده سال دارم)
۹- فاطمه معتمدآریا (دختر شیرینیفروش)
۱۰- رویا نونهالی (زندان زنان)
بعد از نمایش قسمتهایی از فیلم کاغذ بیخط، هدیه تهرانی به عنوان اولین بازیگر زن برگزیده مراسم امسال در میان تشویق فراوان حضار، به روی صحنه میرود.
سینمایی از جنس دیگر
نیکی کریمی (اهدا کننده): فکر میکنم اولین کسی که بعد از نمایش کاغذ بیخط در فستیوال فجر پارسال به خانم تهرانی زنگ زد و تبریک گفت، من بودم. دوست عزیزم، هدیه تهرانی…
هدیه تهرانی (برنده): سلام. ببخشید که من کمی نامرتب هستم. چون از سرصحنه میآیم… مثل ببعی کاغذ بیخط شدهام!… اول از همه، اجازه میخواهم که از آقای تقوایی برای این که اجازه دادند در کنارشان باشم و سینما را جور دیگری تجربه کنم، تشکر کنم؛ و همین طور از تمام عوامل کاغذ بیخط… همچنین از هیا›ت داوران و آقای معلم.. اینجا من در کنار هنرمندانی هستم که از آنها یاد میگیرم و زندگی را تجربه میکنم. ولی از این که این بالا در برابرشان میایستم و جایزه میگیرم، خجالت میکشم.
شیرینی یک تشویق مهربانانه
مهتاب کرامتی برای اهدای دومین جایزه بهترین بازیگر زن، از خانم فخری خوروش بازیگر پیشکسوت و پرسابقه سینما، تئاتر و تلویزیون دعوت میکند تا روی صحنه بیاید. بعد از پخش قسمتهایی از فیلم زندان زنان، حضار برنده بعدیتندیس حافظ را میشناسند و نام او را از زبان فخری خوروش میشنوند: رویا نونهالی.
فخری خوروش (اهدا کننده): سلام به تمامی حضار محترم، به خصوص به هنرمندان و بالاخص هنرمندان هم سن و سال خودم و بازیگرانی که سالهای سال با هم کار کردیم؛ از جمله آقایان نصیریان، انتظامی، مشایخی و… از همهشان متشکرم. چون خیلی چیزها ازشان یاد گرفتم.
رویا نونهالی (برنده): من تشکر میکنم… خیلی سخت است که آدم شادیاش را به بیان دربیاورد. بابت صدایم هم عذر میخواهم… فکر میکنم حضور در بزم و جمع مهربانی مثل این جمع، خیلی دلچسب و دلانگیز است و یک کمی از آن دلچسبتر، دریافت یک جایزه و تشویق مهربانانه است…
بهترین کارگردانی
در آغاز، مهتاب کرامتی اعلام میکند که نوبت به یکی از جوایز حساس یعنی بهترین کارگردانی رسیده است. علی معلم از شقایق فراهانی، بازیگر تلویزیون و سینمای ایران درخواست میکند تا جایزه بهترین کارگردانی را بعد از حضور بر روی سن، اعلام کند.
نامزدهای دریافت تندیس حافظ بهترین کارگردانی در ششمین جشن سینمایی دنیای تصویر
۱- ناصر تقوایی (کاغذ بیخط)
۲- ابراهیم حاتمیکیا (ارتفاع پست)
۳- رسول صدرعاملی (من، ترانه پانزده سال دارم)
۴- بهمن قبادی (آوازهای سرزمین مادریام)
۵- داریوش مهرجویی (بمانی)
با پخش تصاویری از پشت صحنه فیلم کاغذ بیخط که ناصر تقوایی را در حال کارگردانی نشان میدهد، اغلب حاضرین به احترام او میایستند و تقوایی به عنوان کارگردان برگزیده سال، روی صحنه میآید.
علی معلم: حضار گرامی، هنرمندان عزیز، یک تشویق حسابی برای استاد تقوایی…
ناصر تقوایی (برنده): بسم ا…. واقعاً سینما خانواده پراولادی دارد و یکی از شیرینترین اولادش که معمولاً فراموش شده، مطبوعات است. مطبوعات یک عضو فرعی نیست، بلکه از اصلیترین اعضای این خانواده است که متا›سفانه گاهی در حضورش دچار سهلانگاری و سهو میشویم… اگر این فرزند نبود، شاید سینما شیرینیهای خودش را به همراه نداشت. در اکثر جشنوارهها، مرسوم است که با خبرنگاران و منتقدان، برخورد جمعی میشود… حالا دوست دارم مژدهای به اهالی مطبوعات سینمایی بدهم. اسفندماه جشنوارهای در آبادان برگزار میشود و ممکن است من در بین دوستان آبادانی و همشهریام، نفوذی داشته باشم. از آنها خواهش کردم که به طور دائمی، یک جایزه مخصوص نویسندگان سینمایی داشته باشند. احتمال دارد این اصرار من باعث شود که در تمام جشنوارهها سهم نویسندگان سینمایی ما فراموش نشود… اولین باری که من این علی معلم را دیدم، جوان برازندهای بود با موهای مشکی. حالا میبینم که موهای من همچنان مشکی باقی مانده، ولی موهای او تماماً سفید شده!… مرسی از لطف همه شما.
جایزه ویژه هیئت داوران
با یادآوری این که جایزه ویژه هیا›ت داوران همیشه یکی از جوایز مهم مراسم سینمایی دنیای تصویر است، علی معلم از مهتاب کرامتی میخواهد که اهدا کننده این تندیس را انتخاب و اعلام کند. کرامتی میگوید: «من گفتم شما این جایزه را بدهید، قبول نکردید. حالا خودتان بگویید چه کسی اهدا کند». معلم هم از محمدعلی سجادی کارگردان و فیلمنامهنویس فعال و تجربهگرای سینما دعوت میکند که برای اهدای این جایزه، روی صحنه بیاید. با پخش دقایقی از فیلم خانهای روی آب، بهمن فرمانآرا نیز به عنوان برنده جایزه ویژه روی صحنه میرود.
جایزههای فراوانی که نگران کننده است!
محمدعلی سجادی (اهدا کننده): سلام میکنم خدمت همه اساتید و سینمادوستان. جای بسیار خوشبختی است که در جمع شما و دوستان دنیای تصویر هستم. دعوت میکنم تا استاد فرمانآرا تشریف بیاورند.
علی معلم: آقای فرمانآرا برای فیلمنامه، تهیه و کارگردانی فیلم خانهای روی آب، تندیس حافظ جایزه ویژه هیا›ت داوران را دریافت میکنند…
بهمن فرمانآرا (برنده): راستش این روزها از هر توجهی که به این فیلم میشود، نگرانتر میشوم. بنابراین من حرفی ندارم. بسیار متشکرم از هیا›ت داوران…
علی معلم: خیلی جالب است که فیلم خانهای روی آب از اغلب جشنوارهها جوایز متعددی گرفته، ولی همچنان مشکل نمایش عمومی دارد. گمان میکنم یا باید در جشنوارههای دوستان شک کرد یا این که بهتر است دوستان برای حفظ اصول هم که شده، برای نمایش عمومی فیلمی که نگران موقعیت اجتماع است و آن را با صداقت در پرتو یک اعتقاد بیان میکند، نگران باشند.
بهترین فیلم
در این بخش، مجریان مراسم اشاره میکنند که قصد دارند برای اهدای جایزه، از کسی دعوت کنند که قبلاً به عنوان تهیهکننده فیلم برگزیده، برنده تندیس حافظ شده است. به همین منظور، معلم از قاسم قلیپور دعوت میکند و میگوید: «آقای قلیپور برای عروس آتش، جایزه بهترین فیلم جشن ما را گرفته بودند. حالا خواهش میکنم برای اهدای این جایزه به برنده امسال تشریف بیاورند.» قلیپور هم پس از حضور بر روی صحنه، نامزدهای دریافت جایزه را به این شرح معرفی کردند:
نامزدهای دریافت تندیس حافظ بهترین فیلم در ششمین جشن سینمایی دنیای تصویر
۱- آوازهای سرزمین مادریام (به تهیهکنندگی بهمن قبادی)
۲- ارتفاع پست (به تهیهکنندگی منوچهر محمدی)
۳- خانهای روی آب (به تهیهکنندگی بهمنآرا)
۴- کاغذ بیخط (به تهیهکنندگی حسن توکلنیا)
۵- من، ترانه پانزده سال دارم (به تهیهکنندگی رسول صدرعاملی و محمدرضا تختکشیان)
با پخش صحنههایی از فیلم آوازهای سرزمین مادریام به عنوان بهترین فیلم جشن ششم دنیای تصویر، بهمن قبادی روی صحنه میرود.
تقسیم جوایز!
قاسم قلیپور (اهدا کننده): من تشکر میکنم از آقای معلم و بقیه دوستان که باز هم برای من این فرصت را به وجود آوردند تا سلامی جمعی به تمامی اساتید و بزرگواران بکنم…
علی معلم: ما در تعیین بهترین فیلم امسال واقعاً دچار مشکل شده بودیم. هر پنج فیلم عالی بود، از جمله فیلم بهمن قبادی که انتخاب شد… آخرین تندیس حافظ امشب به آقای بهمن قبادی که فیلمساز تحسین شده جهانی هم هستند تقدیم میشود.
بهمن قبادی (برنده): خیلی ممنون. با عرض سلام… خیلی خوشحالم که این جایزه را میگیرم. مرسی از هیا›ت داوران… مهمترین چیزی که در چنین جشنی آدم جایزه میگیرد، فقط بالا آمدن است… من میخواهم جوایزم را بین چند نفر تقسیم کنم… جایزه سفر کیش را تقدیم میکنم به دوست خوبم محمد حقیقت که در پخش و معرفی جهانی فیلم بسیار کمک کردند و اخیراً فیلم اول خودشان را هم اینجا ساختند… دستگاه DVDرا به شهریار اسدی عزیز، فیلمبردار خوبم تقدیم میکنم… همچنین دوربینم را به خانم ترانه علیدوستی هدیه میدهم که در فیلم من، ترانه… خیلی خوب بازی کرده بود. دوربین را بهش میدهم تا عکاسی را خوب یاد بگیرد و شاید روزی فیلمساز شود… آن دفترچه حساب بانکیام را به خانم مریم بوبانی بازیگر خوب اهل کردستان تقدیم میکنم که در فیلم ما از روی لطف بازی کردند و هر چه اصرار کردیم، پول نگرفتند و بسیار کمک ما بودند… سکه طلا را هم تقدیم میکنم به دوست نازنینم علیرضا امینی که فیلمش (نامههای باد) را به مدت طولانی توقیف کرده بودند و متا›سفانه کمی زمان خودش را از دست داد. ولی خوشبختانه حالا فیلمش آزاد شده و تا هفته دیگر، فیلم دیگرش را هم میسازد… آقای فرمانآرا، شما هم نگران نباشید.
معلم: ایشان پارسال فیلمش را ساخته بود، امسال اجازه نمایش گرفت… رگ است دیگر، میگیرد!
علی معلم: این بهمن قبادی نشان داد که واقعاً کرد است. ببینید آخر مراسم، چطور اینجا را شلوغ کرد! به هر حال فیلم آوازهای سرزمین مادریام فیلم واقعاً زیبایی است. امیدوارم فیلمهایی از این دست که هم حاوی فرهنگ ملی و بومی ماست و هم قابلیت ارتباط با مخاطب جهانی را دارد، ساخته شوندو به مسیر موفقیتشان ادامه بدهند.
پاسخ دهید